گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

مرداد

هفت روز از مرداد گذشته است. صفحه موبایل تاریک و تم و لباسش را هم تاریکتر. حال خوبی دارم. مجتبی تماس گرفته. علی امیدها دارد. و دلم پر از بی امیدی ست.