اگر حوصله امان شد شاید عکس هم گذاشتم.
بعدا نوشت:
- گفته بودم اگه حوصله ام شد عکس میذارم،که متاسفانه نشد دیگه. ;)
خلاصه به خیر گذشت.
برگشتنی هم با دودر کردن یکی از دوستان رفتیم استخر.
آی حالید :)
راسی در مورد استخر هول برتون نداره.در واقع یه حوضچه ی خیلی بزرگ هست که برای آبیاری زمین های کشاورزی استفاده میشه.با دو تا لوله سرد سرد تلمبه.بین دو تا روستا.
بعداً نوشت:
- این املای ما هم مرتب داره گند می زنه به همه چیز :). کلمه ی حوزچه به حوضچه اصلاح گردید.
دیشب روی پشت بام خوابیدیم.درسته که این تیر چراغ کوچه رو دقیق تنظیم کرده بودن رو چشم ما و بازم درست که یادمون رفت تنظیم کنیم تا صبح سایه کولر رو داشته باشیم،اماجاتون حسابی ها خالی.آی حال داد. :)
پی نوشت:
- این شعر خوشا شیراز و وصف بی مثالش رو که شنیدین.من فک کنم منظور شاعر بیشتر سایه اول صبح و خوابیدن تا لنگ ظهر بوده.
- اینجا شیراز و ما نیز همچنان شیرازی. :)
از شکیبایى و نماز یارى جویید. و به راستى این [کار] گران است، مگر بر فروتنان.
منبع تصویر و متن: قرآن بلاگ
زندگی را باید ساخت !
جایی همین حوالی درس هایی است که باید خوب از بر شد.خوب فهمید.چیزهایی که نباید ترس را با آن بهم زد.
حالا خوب میدانم این چیزهایی که هی توی سرم وزوز می کند هیچ اسمی نداره.آره،همین صداهایی که بیشترشان از بزدلی است.همین ها هیچ اسمی ندارند و من خوب می دانم که آبشخورش همان قلم های بزک کرده است.همان هایی که چشم های پاچه بزی را می کشاند دنبال خودش تا شاید سیر شود.
خب آخرش که چه؟
حالا خوب می دانم تمام گم شده های این سالها همین جا بوده است.میدانی،فقط کافی است کمی مرد باشم.کمی آنطرفتر را هم ببینم.
این حوالی ها همه اش دارد می شود همان روسری سبز و طرح ترکمنی زارا.می شود همان صبوری هایش.همه ی آنچه او دارد و من سالهاست در آرزویش.
زندگی است دیگر.
خنده ام می گیرد.از خودم.از خود بی لیاقتم که هی می نشستم پای این همه مثلا تکنولوژی تا هی رنگی کنم دنیاها را تا نکند کسی استفراغ شخصیتم را روی فرش زندگی ببیند.
ای داد.هی مینشستم آن پشت و برای آن گوشی قاب می زدم.من سیاه بودم و آن بیچاره رنگی می شد.به گمانم چشم هایم هم همان روزها بود که دید من محرمش نیستم و کم کم رفت تا پشت ویترین دنیایش را ببیند.
خب.همه ی این تفاصیل می شود من.
همینی که سحر را چوب می زد از ترس مدرسه.همین که هی با بارون اسم ها یادش می اومد.
فک کنم کم کم با امیرحافظ دارد بزرگ می شود.