گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

سال نو

حسابی خسته‌م امروز. میخواستم برم برای لالا. فردا صبح زود باید برم سراغ کار و اداره. روی اوبونتوی عزیز بجای xorg  اومدم wayland رو فعال کردم. کمی مستند دیدم و کلی فکر کردم. اینکه هر روز عاشقانه‌تر خودم رو دوست داشته باشم. اینکه این وسط خودخواه نباشم اما مراقب باشم خودم رو بیخودی برای هر کسی هزینه نکنم. اینکه تلاش مطمئنا جواب میده. برنامه ریزی داشته باشم و با عشق کار کنم. مرگ رو به عنوان بخشی خاصی از زندگی بپذیرم و سعی کنم جوری رفتار کنم که از خودم راضی باشم.خوابم به موقع باشه. اتلاف وقت نداشته باشم. و مهمتر از همه یادم باشه من نمی تونم ذات آدم ها رو عوض کنم ، پس فقط با مهرورزی و دید خوب باهاشون رفتار کنم. 

پس سلام سال نو.