گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

عشقی به نام خرداد

خرداد رفیق روزهای خوش من ، با گرمای  گندم پزونش داره به نیمه میرسه. همیشه برام دوست داشتنی بود. خرداد دوست تنهایی های من بوده و هست. من و خرداد و صحرا و کتاب . چقدر ذوق داره که چنین مونسی همیشه هست و چه سعادتی که هنوز همون شوق کودکانه رو بهش دارم، گویی همین امروز میخام آخرین امتحان سال رو بدم و کتاب رو کناری گذاشته و برم سراغ تنهایی و دشت و گوسفند‌های پدر . 

خدایا بابت تمامی این هدیه ها شکر

و میدونم که ماها نامیرا هستیم