گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

هر کسی باید بداند که تمام جهانش خودش است

آدم ها موجودات خاصی هستند. جز خاک گور چیزی نمی‌تونه طمع چشم‌هاشون رو سیر کنه. آدم ها وجود و شرافت خودشون رو به راحتی به داد و ستد میذارن. به قولی اگه بتونن تو رو میخرن و اگه نه، تو رو میفروشن. 

همیشه فکر میکردم هر چیزی میتونه ساختگی باشه و هر رفتاری هم میتونه ریاکارانه باشه جز عشق مادری . همیشه امیدم این بود که آخرین پناه هر دلی آغوش عاشقانه ی مادرشِ. یه مادر رو مامن بی‌کسی‌ها تصور میکردم. خدا میدیدم و به گمانم لحظه ی مرگ هم دعای اون آروم تر می‌کرد جان دادن رو. 

اما چه حیف که زندگی ، گشنگی ، اعتیاد و شاید هم نژاد ، روی خیلی چیزا تاثیر میذاره. 

و حالا میدونم هر آدمی در تمام هستی فقط خودش رو داره و خودش .