گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

سلام آذر

روز نخست آذر است . اصلا اولین روز پاییز است گویا. هوا ابری ست . طبقه‌ی سوم آپارتمان علی دراز کشیدم و از پنجره آسمان ابری را نقاشی میبینم . شیراز عطر بهتری می‌دهد . 

ثبت اولیه دفترچه مادر اینا روی فیش‌من نشسته . دفتر بیمه گفت یه چهار روز دیگه برم . پدر حالش خوش نیست. دوست دارم برا شنوایی ش زودتر ببرمش . یه سر هم رفتم کتابخونه . روضه‌الصفای پسر رو عوض کردم . داره جلد ۵ رو میخونه . 

اداره باز تغییر داشت . با ز انتقال . 

خدایا زودتر کمک کن‌.