هیچ است. مثل دل خودم. مثل دستهای همیشه خشکم. مثل قلب کوچک لرزانم.
هیچ است خُب. مثل روزگار همنسلهایم. مثل سفرههای محارمم.
هیچ است دیگر. چون لبان خشکیده از ترس. چون شرمساری هزاران اسم به نام پدر. چون ذهن خلاق یک گرسنه.
هیچ است همیشه. چون خشکی این همه سال سرزمینم. چون امیدهای همواره یاس مادر. چون دلشکستگیهایش از نمهای این خدای بیمروت. چون کارتهای عابر بانکمان. چون دیانتمان. چون شرافتشان.
هیچ است.