گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

روزهای بیخود

پسر اینروزها از همیشه غریبه تر شدی.روزهای مزخرفیه و تو مزخرفتر از همیشه.
ازت ناامیدم.
میترسم فردات بشه یکی.از اون هزاران نفری که فقط بلدن حق مردم رو بخورن.
نمیدونم کجای زندگی رو کج رفتم که ایمروزها اینقد زجرم میدی.
خالی ام.یه خالی ناامید.